کلام ولايت
نهضت حسینى در واقع با دو نگاه قابل ملاحظه است
عنوان:متن کامل بیانات مقام معظم رهبرى در خطبههاى نماز جمعه تهران
تاریخ: 1379/01/26
«و بذل مهجته فیک»این زیارت اربعین است؛ منتها فقرههاى اوّل آن، دعاست که گوینده این جملات خطاب به خداوند متعال عرض مىکند: «و بذل مهجته فیک»؛ یعنى حسینبنعلى علیه السلام، جان و خون خود را در راه تو داد؛
«لیستنقذ عبادک من الجهالة»؛تا بندگان تو را از جهل نجات دهد؛
«و حیرة الضّلالة»؛ و آنها را از سرگردانىِ ناشى از ضلالت و گمراهى برهاند.
این یک طرف قضیه، یعنى طرفِ قیامکننده؛ حسینبنعلى علیهالسّلام است. طرف دیگر قضیه، در فقره بعدى معرفى مىشود:
«و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الأدنى»؛ نقطه مقابل، کسانى بودند که فریب زندگى، آنها را به خود مشغول و دنیاى مادّى، زخارف دنیایى، شهوات و هواهاى نفس، از خود بیخودشان کرده بود؛
«و باع حظّه بالارذل الأدنى»؛ سهمى را که خداى متعال براى هر انسانى در آفرینش عظیم خود قرار داده است - این سهم عبارت است از سعادت و خوشبختى دنیا و آخرت - به بهاى پست و ناچیز و غیرقابل اعتنایى فروخته بودند. این، خلاصه نهضت حسینى است.
مداقّه در این بیان، انسان احساس مىکند که نهضت حسینى در واقع با دو نگاه قابل ملاحظه است، که هر دو هم درست است؛ اما مجموع دو نگاه، نشاندهنده ابعاد عظیم این نهضت است.
یک نگاه، حرکت ظاهرى حسینبنعلى علیه السلام است؛ که حرکت علیه یک حکومت فاسد و منحرف و ظالم و سرکوبگر - یعنى حکومت یزید - است؛ اما باطن این قضیه، حرکت بزرگترى است که نگاه دوم، انسان را به آن مىرساند؛ و آن حرکت علیه جهل و زبونى انسان است.
در حقیقت، امام حسین علیه السلام اگرچه با یزید مبارزه مىکند، اما مبارزه گسترده تاریخى وى با یزیدِ کوتهعمرِ بىارزش نیست؛ بلکه با جهل و پستى و گمراهى و زبونى و ذلّت انسان است.
امام حسین علیه السلام با اینها مبارزه مىکند. اگر به تحلیل ظاهرى قضیه نگاه کنیم، این قیام، قیام علیه حکومت فاسد و ضدّ مردمى یزید است؛ اما در باطن، یک قیام براى ارزشهاى اسلامى و براى معرفت و براى ایمان و براى عزت است. براى این است که مردم از فساد و زبونى و پستى و جهالت نجات پیدا کنند.
لذا ابتدا که از مدینه خارج شد، در پیام به برادرش محمّدبنحنفیه - و در واقع در پیام به تاریخ - چنین گفت:
«انّى لم اخرج اشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما»؛ من با تکبّر، با غرور، از روى فخرفروشى، از روى میل به قدرت و تشنه قدرت بودن قیام نکردم؛
«انّما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدّى»؛من مىبینم که اوضاع در میان امت پیامبر دگرگون شده است؛ حرکت، حرکت غلطى است؛ حرکت، حرکت به سمت انحطاط است؛ در ضد جهتى است که اسلام مىخواست و پیامبر آورده بود. قیام کردم براى اینکه با اینها مبارزه کنم مبارزه امام حسین علیه السلام دو وجه دارد و ممکن است دو نتیجه به بار بیاورد؛ اما هر دو نتیجه خوب است.
یک نتیجه این بود که امام حسین علیهالسّلام بتواند بر حکومت یزید پیروز شود و قدرت را از چنگ کسانى که با زور بر سر مردم مىکوبیدند و سرنوشت مردم را تباه مىکردند، خارج کند و کار را در مسیر صحیح خود بیندازد. اگر این کار صورت مىگرفت، البته باز مسیر تاریخ عوض مىشد.
یک وجه دیگر این بود که امام حسین علیه السلام نتواند به هر دلیلى این پیروزى سیاسى و نظامى را به دست بیاورد؛ آن وقت امام حسین علیه السلام در اینجا دیگر نه با زبان، بلکه با خون، با مظلومیت، با زبانى که تاریخ تا ابد آن را فراموش نخواهد کرد، حرف خود را مثل یک جریان مداوم و غیرقابل انقطاع در تاریخ به جریان مىاندازد. و این کار را امام حسین علیه السلام کرد.
در رفتار امام حسین علیه السلام، از اوّلى که از مدینه حرکت کرد، تا زمانی که در کربلا به شهادت رسید، همان معنویت و عزّت و سرافرازى و در عینحال عبودیت و تسلیم مطلق در مقابل خدا محسوس است. در همه مراحل هم اینطور است. آن روز که صدها نامه و شاید هزارها نامه با این مضمون براى او آوردند که ما شیعیان و مخلصان توایم و در کوفه و در عراق منتظرت هستیم، دچار غرور نشد. آنجا که سخنرانى کرد و فرمود:
«خط الموت على ولد آدم مخط القلاده فى جید الفتاة»، صحبت از مرگ کرد. نگفت چنان و چنین مىکنیم. دشمنانش را تهدید و دوستانش را تطمیع به تقسیم مناصب کوفه نکرد. حرکت مسلمانانه همراه با معرفت، همراه با عبودیت و همراه با تواضع، آن وقتى است که همه دستها را به طرفش دراز کردهاند و نسبت به او اظهار ارادت مىکنند. آن روز هم که در کربلا همراه یک جمعِ کمتر از صد نفر، توسط سى هزار جمیعت از اراذل و اوباش محاصره شد و جانش را تهدید کردند، عزیزانش را تهدید کردند، زنها و حرمش را تهدید به اسارت کردند، ذرّهاى اضطاب در این مرد خدا و این بنده خدا و این عزیز اسلام مشاهده نشد ..
آن راوىاى که حوادث روز عاشورا را نقل کرده و در کتابها دهن به دهن منتقل شده است، مىگوید:
«فواللَّه ما رأیت مکثورا». مکثور، یعنى کسى که امواج غم و اندوه بر سرش بریزد؛ بچهاش بمیرد، دوستانش نابود شوند، ثروتش از بین برود و همه امواج بلا به طرفش بیاید. راوى مىگوید من هیچ کس را در چهار موجه بلا مثل حسینبنعلى علیه السلام محکمدلتر و استوارتر ندیدم؛«اربط جاشا».
در میدانهاى گوناگون جنگها، در میدانهاى اجتماعى، در میدان سیاست، انسان به آدمهاى گوناگونى برخورد مىکند؛ کسانى که دچار غمهاى گوناگونند. راوى مىگوید هرگز ندیدم کسى در چنین هنگامهاى با این همه مصیبت، مثل حسینبنعلى علیه السلام، چهرهاى شاد، مصمّم، حاکى از عزم و اراده و متوکل به خدا داشته باشد. این همان عزّت الهى است. این جریان را امام حسین علیه السلام در تاریخ گذاشت و بشر فهمید که باید براى چنان حکومت و جامعهاى مبارزه کند؛ جامعهاى که در آن پستى و جهالت و اسارت انسان و تبعیض نباشد. همه باید براى چنان اجتماعى جهاد کنند که به وجود بیاید و مىآید و ممکن است.
اگر پیام امام حسین علیه السلام را زنده نگه مىداریم، اگر نام امام حسین علیه السلام را بزرگ مىشماریم، اگر این نهضت را حادثه عظیم انسانى در طول تاریخ مىدانیم و بر آن ارج مىنهیم، براى این است که یادآورى این حادثه به ما کمک خواهد کرد که حرکت کنیم و جلو برویم و انگشت اشاره امام حسین علیه السلام را تعقیب کنیم و به لطف خدا به آن هدفها برسیم و ملت ایران انشاءاللَّه خواهد رسید. نام امام حسین علیهالسّلام را خدا بزرگ کرده است و حادثه کربلا را در تاریخ نگه داشته است. اینکه مىگویم ما بزرگ نگهداریم، معنایش این نیست که ما این کار را مىکنیم؛ نه. این حادثه عظیمتر از آن است که حوادث گوناگون دنیا بتواند آن را کمرنگ کند و از بین ببرد.